شناخت واقعیتهای جامعه امروز و چهرههای مرموز و ضدانقلاب، یکی از عوامل رشد بصیرت آحاد جامعه، بخصوص نسل جوان و دانشجوی ماست.
دگراندیشان و سلطنتطلبان مدتها است که در زیر چتر نفاق تلاش میکنند چهرههای وابسته و مخالف انقلاب را چهرههایی موجه و دینی و انقلابی و طرفدار علم و اندیشه معرفی کنند؛ تا نسل جوان ناآشنا به واقعیتهای دیروز، با باور حرفهای نادرست آنان، گام در جاده انحراف بگذارد و آرام آرام زمینه برای پذیرش سخنان نامیمون آنها هموار گردد.
در تاریخ 24/2/1358 هفتهنامه فردوسی، حسین مهری؛ همکار دفتر فرح پهلوی و نویسنده ثابت مجله تهران مصور را بهعنوان یک اسلامشناس معرفی میکند.(1)
همین هفتهنامه در تاریخ 5/4/1358 رحمتا... مقدم مراغهای؛ عامل شناختهشده سازمان سیای آمریکا، را چهرهای مبارز و انقلابی میداند.(2)
نشریه تهران مصور در تاریخ 14/2/1358 عبدالکریم لاهیجی؛ عضو شورای ملی مقاومت وابسته به منافقین و مرتبط با سازمان سیا را یک حقوقدان سرشناس و مبارز معرفی میکند و مینویسد: «وی اکنون به پاسداری انقلاب مشغول است و سعی دارد انقلاب را از مسیر اصلی منحرف نکنند»!(3)
رامین جهانبگلو؛ جاسوس سازمان سیا و نفوذی در مجلس ششم و دولت اصلاحات و از عوامل فتنه 88 در کتاب موج چهارم، میرزا ملکمخان ارمنی را که پایهگذار شبکه صهیونیستی فراماسونری در ایران است – بهعنوان نمونه ناب روشنفکران نسل اول لقب میدهد.
همو در همان کتاب، از محمدعلی فروغی که چهار دوره در منصب نخستوزیری حکومت پهلوی اول و دوم حضور داشته، بهعنوان آزادیخواه مدرن از نسل دوم روشنفکران تجلیل مینماید و صادق هدایت؛ نماد سادیسم را یگانه چهره روشنفکر مدرن ایران در یکصد سال گذشته میخواند.(4)
رسانههای مدعی اصلاحطلبی در دوران اصلاحات، مکرر، همکلام با آژانسهای خبری آمریکا و انگلیس، از جهانبگلو بهعنوان اندیشمند و فیلسوف یاد میکنند.(5)
سایت خانه هنرمندان ایران در اردیبهشت 1384 آگنش هلر؛ عجوزه صهیونیست و معمار ساختار حکومتی لیبرال دموکراسی در مجارستان را که به دعوت جهانبگلو برای اجرای طرح براندازی نرم به ایران آمده، بهعنوان فیلسوف بزرگ قرن معرفی مینماید.
روزنامه اعتماد در تاریخ 7/10/1387 و در آستانه انتخابات نهم ریاست جمهوری، سیدحسین نصر؛ رئیس دفتر فرح پهلوی و وابسته به سازمان سیا و پدر سید ولی نصر؛ مشاور اوباما – رئیس جمهور امریکا – را بهعنوان چهرهای معنویتخواه معرفی میکند و مینویسد: «وی دنیای نو و جهان مدرن را خالی از معنویت میداند و بازگشت به سنت و ارزشهای معنوی دنیای قدیم را راه حلی مناسب برای خروج از نابسامانیهای کنونی میپندارد»!
البته در میان همه این چهرههای مخدوش، تلاش برای زدودن رنگ وابستگی از چهره سیدحسین نصر با جدیت دیگری دنبال میشود.
محمد قوچانی از نویسندگان اصلاحطلب و مجرم در فتنه 88 در تاریخ 29/5/1385 در روزنامه شرق مینویسد: «از آغاز دهه هفتاد «سیدحسین نصر» حداقل در آثار و آرا به ایران بازگشت... بهتدریج حتی ناشران دولتی هم کتابهای نصر را منتشر کردند»!
در همه دوران اصلاحات، تعداد زیادی از روزنامههای اصلاحطلب؛ ازجمله ایران، کارگزاران، شرق، حتی روزنامههای جام جم، همشهری و اطلاعات بارها به تجلیل از وی پرداختند.
مجله آیینه پژوهش در اردیبهشت 1384 مقاله «نصر متأخر، نصر اسلامگرا» را به تمجید از او به چاپ رساند.
پایگاههای کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت، فرهنگستان هنر، کتابنامه، باشگاه اندیشه و دانایی هم از او گفتند و به حمایت از «نصر» برخاستند؛ فردی که پدرش سید ولیا... نصر؛ پزشک مشهور و عضو خاندان سلطنتی بود و پدر بزرگش از سوی شاه ایران ملقب به لقب «نصر» شده بود.(6)
سیدحسین نصر در دوران جوانی از اعضای سازمان پرورش افکار بود که تشکیلاتی شبیه باشگاههای فراماسونری لاننفر یا روتاری داشت.(7) وی در بهار سال 1353 ریاست انجمن شاهنشاهی فلسفه را بر عهده گرفت(8) و مدت مدیدی رئیس دفتر فرح پهلوی بود.
مقام معظم رهبری مینویسند: «امثال نصر و نراقی و نادرپور را که هر یک با انگیزههای شخصی و مادی دانش و هنر خود را در اختیار رژیم حاکم قرار داده بودند، نمیتوان در شمار جریانهای سیاسی مذهبی آورد. این یک جریان نبود، یک بنگاه تبلیغاتی برای رژیم از نوع خاص بود».(9)
محمد قوچانی هم مینویسد: «(نصر) با سلطنت همکاری میکرد... و در مقام عمل نیز سخت با کسانی که هوای انقلابیگری داشتند، مخالف بود.»(10)
سید حسین نصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ایران گریخت و در آمریکا در خانهای سنتی که خود بنا کرده بود، سکنی گزید.(11)
نصر به همراه احسان یارشاطر، تحت اشراف بنیاد مطالعاد ایران؛ وابسته به سازمان سیا و با مدیریت اشرف پهلوی، دایرةالمعارف «ایرانیکا» را با نیت تحریف مسائل تاریخی و فرهنگی ایران به نگارش درآورد و سه جلد از آن در سال 1383 از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد.
در این دائرةالمعارف، میرزا حسینعلی نوری (بهاءا...) سرکرده فرقه ضاله بهائیت مورد تمجید قرار گرفته است!
ریشه بسیاری از فتنههایی که رامین جهانبگلو در آن نقش داشت، زیر سر سیدحسین نصر؛ دایی اوست! وی فعالیتهای رامین را با سازمان اطلاعات مرکزی امریکا پیوند زد(12) و جهانبگلو نیز در راستای زشتزدایی از چهره نصر، در ویژهنامه کتاب نصر که در تاریخ 20/2/1386 از سوی روزنامه اعتماد منتشر میشود، وی را در کسوت یک عارف مینشاند و به تبعیت از رامین، روزنامه اعتماد در تاریخ 7/10/1387 نصر را در جایگاه یک پروفسور اسلامشناس معرفی میکند!
جالب اینجاست که مشایی نیز در سال 1388 سفارش میکند تا جایزه حکمتانه بوعلی سینا را به سید حسین نصر بدهند!(13) و تلاش میکند تا زمینه حضور نصر در ایران را برای تکیه بر کرسی تدریس در دانشگاه تهران فراهم نماید.
این یک حرکت حسابشده برای تطهیر چهره نصر در راستای تهاجم فرهنگی و زمینهسازی برای سلطه سلطنتطلبان و راه اندازی بنگاه تبلیغاتی طاغوت در درون کشور است.
متأسفانه این رد پا، عالمانه یا جاهلانه و یا از روی غفلت هنوز هم در برخی از جاها دیده میشود. انتشارات آستان قدس رضوی، اقدام به چاپ کتابهای این مهره پهلویها نموده است.
ماهنامه آموزشی اطلاعرسانی معارف، ویژه استادان، مبلغان و امور دفاتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در شماره 88، آبان و آذر 1390 در صفحه 26 ضمن بررسی رابطه پروفسور کربن و علامه طباطبایی میآورد: «دکتر سیدحسین نصر در کتاب در جستجوی امر قدسی، به سفرهای زیارتی پروفسور کربن به قم و مسجد جمکران، و حالات روحانی او در آن مکان مقدس اشاره دارد!
کتاب فوق الاشاره، مجموعه گفتوگوهای رامین جهانبگلو با سیدحسین نصر است که برای تطهیر چهره وی نگارش یافته است و روزنامه اعتماد در تاریخ 20/2/1386 به تجلیل از آن کتاب و نصر و جهانبگلو میپردازد و نصر را عارف و معنویتخواه میداند.
بوش نیز با طرح مسأله «ترانس مدرنیسم»، استراتژی معنویتگرایی و سردمداری آمریکا برای رساندن بشر به معنویت را مطرح کرد.
در همان ماهنامه، صفحه 86 از قول دکتر ابراهیم فیاض، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران میآورد: «اگر ما بتوانیم از نظر جهان پدیداری، خودمان را غنی کنیم؛ یعنی باز پردازش دین در زمان و مکان را انجام دهیم که حضرت امام خمینی(ره) بسیار بهدنبال این امر بودند و در این ارتباط میگفتند دین امریکایی نه، اسلام آمریکایی نه، اسلام تحجری نه، اسلام شاهنشاهی نه، بلکه اسلام ناب محمدی(ص) که مسائل مورد نظرشان این بود که ما باید باز تولید جهان پدیداری اسلامی را شروع کنیم، طبیعی است که با این زمینه میتوانیم به پیشرفت برسیم.»
وی در ادامه میافزاید: «کسانی مانند استاد شهید مطهری، شریعتی، علامه طباطبایی و به یک معنا سیدحسین نصر هم بهدنبال این مسأله هستند.
نصر هم بهدنبال این تحول دینی بود، ولی او این خواسته را در نظام شاهنشاهی دنبال و سعی میکرد با همکاری داریوش شایگان و به یک معنا حتی با همکاری احسان نراقی بهدنبال تمدنسازی باشد و این کار را انجام دهد. اینها سعی داشتند در قالب نظام شاهنشاهی تمدنسازی را دنبال کنند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی شکست خوردند و از ایران خارج شدند.»
فیاض غافل از این است که سیدحسین نصر خودش پیگیر اسلام امریکایی است و در دوران شاه نیز با انگیزههای شخصی و مادی دانش و هنر خود را در اختیار رژیم حاکم قرار داده بود و به یک بنگاه تبلیغاتی برای رژیم پهلوی تبدیل شده بود.
شاید امروز هم طرح «ترانس مدرنیسم» بوش را پی میگیرد و پسرش سید ولی نصر در کاخ سفید با عمل به اندرزهای پدر، پیگیر تمدنسازی غربی و آمریکایی است.
جالب است که در صفحه 25 همین نشریه، دکتر داریوش شایگان را یکی از پژوهشگران معاصر معرفی میکند و بیشتر مطالب مربوط به هانری کربن و علامه طباطبایی را از کتابهای او در کنار هم چینش مینماید.
آیا نباید با دیده تردید به این مطالب نگاه کرد؟ ظاهراً نباید اتفاقی باشد. حتماً آن بنگاه تبلیغاتی رژیم شاهنشاهی باز فعال شده و در دوره اصولگرایی بهدنبال فتنه جدیدی است.
همین جریان در دوران اصلاحات راه نفی حاکمیت دینی را از درون نشریات پی گرفت و در سال 88 و 87 زمینهساز فتنه شد و ماجرای جریان انحرافی از همین ریشه بروز کرد و ماجرایی دیگر را ترسیم میکند تا شاید فتنهای نو را زایمان کند.
سادهانگاری است اگر رد این پا را نادیده بگیریم و حتی نسبت به نفوذ این جریان در برخی نشریات بیتفاوت بگذریم.
خوشبینانهترین نگاه این است که بگوییم این نوشتار با چندین واسطه به سر نخ اصلی میرسد و به یقین ماجرای نفوذ بهدنبال زشتزدایی از چهره نصر است و اینبار او را هم وزن امام و شهید مطهری و علامه طباطبایی قرار داده است. چه بسا فردا انقلابیتر از امام و مقام معظم رهبری معرفی شود.
همه باید در برابر این جریان نفوذی هوشیار و بیدار باشیم و بدانیم دشمن ما بیدار است ولو ما خودمان را به خواب بزنیم. دست نفوذ سالهاست که هویدا شده و ما باید آن را قطع کنیم تا از آسیبرساندن او در امان بمانیم.
نظرات شما عزیزان: